به صدای قلبم گوش کن
دیگر نای صدا کردن ندارد ...
وقتی به حرف هایت فکر میکنم مرا به دنیای پنهان خود میبرد
امشب میخواهم با یاد قشنگ تو شاد باشم
میدانم که نگاهت پاک تر از آب روان و دلت چون آیینه است
به خدای آسمانها :
به قناری هایی که عاشقانه میخوانند
سپرده ام :
موسیقی انتظار سر دهند.
نوری به زمین فرود آمد :
دو جا پا بر شن های بیابان دیدم.
از کجا آمده بود ؟
به کجا می رفت ؟
تنها دو جا پا دیده می شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود .
ناگهان جا پاها به راه افتادند .
روشنی همراهشان می خزید.
جا پا ها گم شدند ،
خود را از روبهرو تماشا کردم :
گودالی از مرگ پر شده بود .
و من در مرده خود به راه افتادم .
صدای پایم را از راه دوری می شندم ،
شاید از بیابانی می گذشتم .
انتظاری گم شده با من بود .
ناگهان نوری در مرده ام فرود آمد
و من در اضطرابی زنده شدم :
دو جا پا هستی ام را پر کرد .
از کجا آمده بود ؟
به کجا می رفت ؟
تنها دو جا پا دیده میشد .
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود .
عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آن است که صد دل به یک یار دهی
زندگی چیست مگر
زندگی زندانست
و در ان
زنده بودن بی شوق
زنده بودن " تهی از شور حیات
زندگی
خیمه شب بازی بس مسخره است
در دل یک زندان
اه
بازیچه شدن
چه غم
جانکاهی است
دلم دوباره پر زده به سویه بین الحرمین
گا هی دلم میگه خدا گاهی میگه حسین حسین
یه گنبد طلائیه که مثل کعبه با صفاست
بهم بگو اینجا کجاست انگاری خونه ی خداست
دلم می خواد کبوتری باشم بهم لونه بدی
یه گوشه ای از حرمت آقا بهم لونه بدی
چی کار کنم عقده شده دلم یه کربلا میخواد
یه شورو یک سینه زنی تو حرم آقا می خواد
تو آسمون قلبم ابر بهاری دارم
همه عالم بدونن عجب اربابی دارم